روشنا گاه

گام های روشن به سوی آگاهی

حادثه تروریستی در کابل

  • علی کهن مو
  • يكشنبه ۲۶ ارديبهشت ۰۰
  • ۱۰:۵۵

حادثه تروریستی مکتب سیدالشهدای کابل یکی از چندین اقدامات خونین تروریست ها در پایتخت افغانستان است. گرچه شاید این مورد دردناک تر و رسانه ای تر بود. عمده کشته شدگان ۱.غیرنظامی ۲.دانش آموز ۳.دختر بودند.


این چند سال در مدرسه، مسجد، ورزشگاه و سایر مجتمع های فرهنگی با انفجار و کشتار سعی کرده اند به اهداف خاصی برسند که تعیین دقیق آن (حداقل در نظر یک فرد معمولی مثل بنده) دشوار است.

 


دقت کنیم بعضی حملات تروریستی بر مراکزی تمرکز دارد که به مردم افغانستان «رشد» میدهد؛ مثل مدرسه، مجتمع فرهنگی و مسجد و به خصوص به قشر دانش آموز و دانشجو که دنبال علم و پیشرفت خود و کشورشان اند، و نیز به دختران که سال هاست در افغانستان شرایط دشواری دارند.


این که بیشتر، مراکز فرهنگی-علمی و غیرنظامیان را هدف می گیرند، و گاه سنین پایین را، باید حواس ما را به این منعطف کند که هیچ توجیه مذهبی، سیاسی، نژادی و ... برای این اعمال ناجوانمردانه، قابل پذیرش نیست.


برای مثال اگر از حکومت ناراضی اند، چرا کسانی را می کشند که تقریبا هیچ دخلی به حکومت ندارند؟ اگر داعیه دین دارند چرا به سنین پایین (که از لحاظ دین به تکلیف نرسیده اند) هم رحم نمی کنند؟


البته یک کارکرد تروریسم این است که با ایجاد رعب و وحشت در صحنه سیاست وارد شوند و بر تصمیمات اساسی یک کشور اثر بگذارند و امتیازاتی برای گروه خود یا پشتیبانان (غالبا پنهان) خود بگیرند.


خوب است به این صحنه های زشت و ظالمانه پیرامون خود بی تفاوت نباشیم. کافی است لحظه ای فکر کنیم اگر در محلی زندگی کنیم که هر لحظه امکان دارد بمبی زیر پایمان منفجر شود یا کسانی که دوستشان داریم آسیب ببینند، چه حسی خواهیم داشت.

مسئله اسرائیل و فلسطین

  • علی کهن مو
  • جمعه ۱۷ ارديبهشت ۰۰
  • ۱۶:۵۶

چرا از مسئله فلسطین-اسرائیل آگاه شویم؟ چون منازعه خونین و پر فراز و نشیب بین این دو موجب رنج، کشتار و بی خانمانی عده کثیری «انسان» شده؛ و بنی آدم اعضای یک پیکرند ... . نیز بر صحنه سیاست جهان و به خصوص منطقه ای که در آن زندگی میکنیم موثر است (و در نتیجه روی زندگی ما). برای مسلمانان اهمیت افزوده هم دارد.


بنده هنوز تحقیق کافی روی این موضوع مهم نداشته ام اما با همین بضاعت اندک میخواهم نظرم را بیان کنم تا از شما هم راهنمایی بگیرم و ببینم چقدر درست به نظر میرسند. جان کلام: هر چه بیشتر از منازعه اسرائیل-فلسطین آگاهی کسب می کنم، تمایلم به راه حل های معتدل بیشتر می شود.

بیرون انداختن فلسطینی ها و وحشی گری نسبت به آنان کار درستی نبود (همان طور که نسبت به یهودی های اروپا کار درستی نبود). بلکه بسیار ناجوانمردانه بود. همچنین این بهانه صهیونیست ها که میخواهند سرزمین تمدنی شان را بازسازی کنند، برای این همه بی خانمان کردن و خونریزی نامتناسب است.

توافقاتی مانند اسلو، با وجود نقاط ضعفش می توانست گامی به سمت صلح باشد، اما باز قضیه رایج زیر قول زدن سیاستمداران کار را خراب کرد؛ و طبق شواهد و نظر متخصصان، سهم اسرائیل از کارشکنی بیشتر بود. مسئله مهمش اینکه چرا با وجود اخطارهای مکرر کارشناسان و صلح طلبان همچنان شهرک سازی و تنگ کردن عرصه بر فلسطینی ها ادامه دارد؟

اسرائیل آن زمان که با سلاح های پیشرفته به جان دیگران می افتاد باید فکر روزی را می کرد که رقیب قدر پیدا کند. در گذشته جنگ هایی را پیروز شد اما الان دیگر تسلط نظامی سابق را ندارد و با جنبش های مقاومت به مشکل برخورده. به هر حال، فعلا که سال هایی به جنگ گذشته و میلیون ها اسرائیلی در این سرزمین زندگی میکنند، چه کارشان باید کرد؟

آیا با موشک پرانی این موضوع حل می شود؟ اصلا «نابودی» اسرائیل یعنی چه؟ چقدر باید مردم آن منطقه کشته و سرگردان شوند تا حکومت صهیونیزم شکست بخورد؟ بهتر نیست بخش تهاجمی طرفین، تدریجا و متقابلا دست از شلیک های خانمان سوز بردارند؟ تا سازمان ملل و چند نماینده دیپلمات از هر طرف کار را سامان دهند.

مذاکرات پیچیده و زمانبر است، پر از مانع و کارشکنی است، طی تاریخ غالبا همین طور بوده؛ اما بهتر از این همه نبرد فرسایشی است. مخالف و کارشکن کیست؟ احتمالاً همان کسانی از دو طرف که تندروانه فکر میکنند فقط خودشان مستحق اند و ادعایشان کاملا درخور. و قصد دارند گلوله های خود را تا قلب رقیب ببرند و معابد خود را بر جنازه ساکنان آنجا برپا کنند.

اسرائیل غاصب است؛ اما اگر «غده ای» در نقطه حساسی از بدن رشد کرد، آیا همیشه با جراحی باید آن را از بین برد؟ عملی که خطر مرگ یا آسیب جدی را در پی دارد؟ با دارو نمی شود؟ با پرتو نمی شود؟ عده ای که روز به روز سعی در چرکین تر و وخیم تر کردن این غده دارند، دنبال چه هستند؟ با خون جگر چقدر انسان میخواهند پرچم خودشان را آبیاری کنند؟

الگو برای راه انسان

  • علی کهن مو
  • جمعه ۱۷ ارديبهشت ۰۰
  • ۱۶:۵۱

انسان با وجود الگو می تواند حس کند که می شود «خوب» بود و «رشد» کرد. برعکس، اگر الگو نباشد، ممکن است نگران «ناممکنی» شود و با نومیدی دست از تلاش به سوی هدف بردارد. چرا که از کجا معلوم، بتوان رسید!

پیروی از الگو علاوه بر این که مدام به انسان امید می دهد، در مسیر راهنمایی اش میکند و تجربه ها را به او انتقال می دهد. قرار نیست همیشه با آزمون و خطا با موانع راه مواجهه کند؛ بلکه از رهنمودها و سرگذشت ها و عبرت های الگو استفاده می کند.

البته خیلی اوقات شرایط متفاوت است. الگو در مکان و زمان و موقعیت خاص خود بوده، و انسان در محل دیگر است. اما اصول مشترک و تغییرناپذیر یا کمتر تغییر پذیر هست. و می توان بر اساس آنها برای شرایط جدید و متغیر تصمیم گرفت.

الگوی خوب برای زندگی خود برگزینیم. حتی اگر مایلیم مستقل و منحصر به فرد باشیم و خود الگوی جهانیان شویم، ابتدا باید گوش جان به الگوهای خوب دهیم. لازم نیست کسی را خدا کنیم، مقدس کنیم؛ فقط به مثابه «بشری» خوب از الگو بهره ببریم.

من با مطالعه اندکی که در احوال و بیانات امام علی داشته ام، او را الگوی خوبی می دانم؛ در هدفمندی، خیرخواهی، ایثار، شجاعت، آگاهی بخشی، مردم سالاری، پدری و همسری، حتی قدرت بدنی و خصوصا عدالت. بله، جامعیت عجیبی است!

از بعضی که می خواهند امام علی را افسانه ای جلوه دهند و ویژگی های غریب از او می گویند، فاصله دارم. چون به نظرم از ارزش واقعی او می کاهد. فکر می کنم او انسان بود، اما در اوج. اصلا مگر پس از خدا، انسان بالاترین نیست؟

با طب سنتی چه کنیم؟

  • علی کهن مو
  • سه شنبه ۷ ارديبهشت ۰۰
  • ۱۴:۳۳

مقدمه

طب مکمل مجموعه ای از طب های سنتی یا فرعی یا روش‌های درمانی است که در حیطه‌ی پزشکی رسمی (مدرن) قرار نگرفته‌است یا اثربخشی آن‌ها اثبات نشده، رد شده، غیرقابل اثبات و یا زیان ‌بخش است؛ قسمتی از این ها در واقع هنوز مورد تأیید  دانش روز پزشکی قرار نگرفته‌اند، اما در کنار پزشکی امروز در اقوام و فرهنگ های مختلف استفاده میشوند. برای مثال می توان طب سوزنی، گیاه درمانی، طب سنتی چینی، ماساژدرمانی، انرژی درمانی و آنچه در این مقاله بحث می شود، یعنی طب سنتی ایران را نام برد.

در جامعه امروز ما تقابل هایی بین طب سنتی و پزشکی مدرن دیده می شود؛ به خصوص در این باره که کدام کارآمدتر است و هر یک چه جایگاهی در حوزه سلامت کشور باید داشته باشد.

افرادی شدیداً از طب سنتی و گاه ایرانی-اسلامی طرفداری می کنند و اغلب توصیه هایی که برگرفته از طب سنتی است را به کار می برند، حتی اگر در حد ادعا و شایعه باشد. این طیف گاه از پزشکی جدید ابراز انزجار می کنند و با عباراتی مثل «پزشک های امروزی به درد نمی خورند، آدم رو بدتر می کنند، دنبال پول اند، یه مشت مواد شیمیایی به خوردمون می دند» از آن صحبت می کنند. برخی در حد توطئه صهیونیزم و سرمایه داران غربی قضیه را پیش می برند.

گروهی در طیف مخالف، قویاً طب سنتی را می کوبند، و کسانی که دنبال آن می گردند را ناآگاه و مرتجع می دانند و توصیه های طب سنتی، روش های درمان آن و بحث مزاج ها و طبع ها را غیر علمی، شبه علم، عتیقه، عوام پسندانه و گاه خطرناک می دانند.

  • ادامه مطلب