روشنا گاه

گام های روشن به سوی آگاهی

تأملی در فیلم جوکر

  • علی کهن مو
  • سه شنبه ۱۰ فروردين ۰۰
  • ۱۱:۵۹

آنچه در زیر می خوانید دیدگاه یک تماشاگر معمولی است.

تذکر: بخش های زیادی از فیلم با مطالعه این متن شدیداً لو می رود.

 

جوکر فیلمی بود که مدت ها انتظارش را می کشیدند. این کاراکتر، یکی از مشهورترین نقش منفی های اصلی کمیک و سینمای چند دهه اخیر است. در انیمیشن ها و فیلم های مختلفی به نمایش درآمد و انواع کارهای خشونت آمیز و منزجرکننده از خود بروز داد و غالباً قهرمان مقابل او بت من بود. بنابراین در اذهان بینندگان کنجکاو، این سوال وجود داشت که پیشینه این کاراکتر چه بوده که به اینجا رسیده است.

جمله خلاصه نظر بنده: کاراکتر جوکر در این فیلم دچار یک بیماری روانی است؛ اما او می توانست سرنوشت بسیار بهتری پیدا کند. این گزاره را در ادامه توضیح میدهم تا مشخص شود منظور چیست.

جوکر از کودکی می خواسته خنده به لبان مردم بیاورد، می خواسته کمدین خوبی روی صحنه شود و همه را شاد کند. اما همین خنده و قهقهه که نماد شادی است، برای او یک مانع جدی است. جوکر تقریباً همه هیجاناتش را با خنده بروز میدهد، حتی وقتی ناراحت یا خشمگین است. خیلی دشوار است که خنده گاه و بیگاه فرد سبب سوء تفاهم اطرافیانش شود و حتی به بروز درگیری منجر گردد.

به نظر بنده، احتمالا جوکر دیوانه نیست. بیماری روانی او نوعی دیوانگی نیست. او جملاتی می نویسد که بعید است از یک دیوانه بیان شود از جمله به این مضمون: شوخی های جنسی همیشه خنده دارند (در مواجهه با یک استندآپ کمدینی که تقریباً سرتاسر اجرایش شوخی های رکیک بود.) اینستاگرام امروز ما را ببینید؛ پر است از شوخی های جنسی صریح یا کنایه آمیز. نمونه دیگر، این جمله ی او: بدترین قسمت داشتن بیماری روانی اینه که مردم انتظار دارند سالم رفتار کنی.

بیماری روانی غالباً برای دیگران ترسناک است اما لزوماً به اطرافیان فرد بیمار ضرر نمی رساند. بعد حدود 40 سال زندگی و گذراندن دوران جوانی با این بیماری، شرایطی در داستان رخ میدهد و برخوردهایی با جوکر می شود که از او بیمار «دیوانه» می سازد، به علاوه قاتل، به علاوه بی رحم.

فیلم پر از تاریکی است (یادآور شوالیه تاریکی!)، پر از افسردگی است و پر از یأس و نیز پر از زباله. در صحنه ای از فیلم این جمله مطرح می شود: ساختمون خیلی داغونه. مادری در حضور فرزندش این را می گوید. بچه هم چند بار تکرار می کند. بچه از مادرش یاد می گیرد که اوضاع خراب است. ساختمان می تواند نمادی از جامعه باشد، جامعه ای ویران.

در این جامعه ویران چه بر سر جوکر می آید؟

به او محبت نمی شود. چهره های مردم شهر پر از بی توجهی و بی رغبتی است. کمتر می توان لبخندی بر لبان دید. می خواهد با بچه ها بازی کند اما والدین او را پس می زنند. او مقابل بقیه خونسردی خود را حفظ میکند اما عصبانیتش را سر سطل زباله خالی میکند. حتی مورد ضرب و شتم اراذل قرار می گیرد.

مادرش که برای جوکر نزدیک ترین و مهم ترین شخص است، مرتب از نامه های درخواست پولش به توماس وین (ثروتمند و متنفذ شهر که در جوانی با او ارتباطی داشته) می گوید؛ حتی وقتی جوکر می خواهد او را حمام دهد یا با او برقصد، باز از توماس وین حرف می زند. مادر تلویحاً به او می گوید که بامزه نیست و نمی تواند استندآپ کمدین خوبی شود. حتی بعداً این احتمال به دست می آید که مادر، خود باعث اذیت و آزار جوکر در طفولیت بوده است.

ظاهرا جوکر دوست دارد دیده شود ولی ابتدا از راه درست، یعنی خنداندن مردم. همان چیزی که جوکر در جامعه اش کم می بیند ولی آن را امری خوب میداند و می خواهد افزایشش دهد. اما او در این زمینه ناتوان است و جامعه با او بد رفتار میکند و این ناتوانی و بدرفتاری به نومیدی، و این نومیدی به اضافه علل مهم دیگر به بزهکاری منجر می شود.

دیگر این که به او سلاح می دهند تا از خود دفاع کند! این سلاح یکی از مهم ترین عوامل بدبختی اوست. جوامعی که در آن اسلحه به راحتی یافت  و تهیه شود، قتل فراوان تر است. جوکر بعد قتل دچار رفتارهای نامناسب بیشتری می شود: مشت می زند، با لگد در را باز میکند، سیگار میکشد و نیز قتل های بعد برایش راحت و بلکه «باید» می شود.

توماس وین در برنامه ای تلویزیونی می فرماید «ما که زندگی مون رو ساختیم به اونهایی که هیچ چی نشدن می گیم دلقک»، غافل از این که چقدر شرایط اطراف و رفتار دیگران برای «چیزی» شدن ما مهم است. فقط نیکی و تلاش خود فرد نیست که موفقیت (ظاهری) او را می سازد، شرایط و عوامل بیرونی هم هستند. وقتی در دستشویی او را ملاقات میکند، جوکر به او می گوید: چرا مردم این قدر بی محبت اند. من ازت چیزی نمیخوام، جز کمی محبت، فقط یه بغل.

صحنه ای در اوایل فیلم، احتمالا در خیال او، نشان می دهد که جوکر در برنامه مجری محبوبش به روی سن رفته و تشویق میشود اما بعد در فیلم همان کس که دوستش داشته و به گونه ای الگویش در زندگی بوده، کلیپ خندیدن عصبی اش را پخش می کند و او را تمسخر می کند. بعداً که منشی این برنامه با جوکر تماس میگیرد و او را دعوت میکند در یک قسمت حضور یابد، به نظر می رسد بیشتر از این که فرصت دفاع و ظهور استعداد برای او باشد، دعوتی برای جلب مخاطب است. چون خود منشی اذعان میکند که «بازخوردهای خیره کننده ای» داشته آن قسمتی که فیلمش را پخش کرده بودند. و بله! متأسفانه بعضی افراد و رسانه ها این چنین اند که به هر روشی، حتی تمسخر دیگران، مخاطب جذب کنند.

جملاتی در اواخر فیلم به زبانش می آید که صریحاً نشان میدهد جوکر از این که جامعه او را طرد کرده به شدت ناراحت است: جامعه با او «مثل آشغال برخورد کرد». او حتی «یک دقیقه در زندگی کوفتی ش، خوشحال» نبود. در اواخر درون دفترچه اش می نویسد امیدوارم «مرگ»ی بهتر از زندگی ام داشته باشم.

در جمع بندی، از نظر بنده، او سرنوشت بهتری می یافت اگر:

مردم او را به عنوان یک بیمار، نه دیوانه ای خطرناک می پذیرفتند،

به او و دیگران محبت بیشتری می کردند،

مشاوره روان درمانی و دارودرمانی اش ادامه می یافت،

مادرش با او صادق تر بود و بهتر جواب مهربانی هایش را میداد،

پدر میداشت، به ویژه پدری که پدری کند،

به او سلاح نمی دادند تا به این سهولت مرتکب قتل شود

و بیش از همه اگر تمسخر و تحقیرش نمی کردند. (محبت کردن پیشکش)

گرچه اراده و رفتار خود فرد مهم است اما شرایط و برخورد دیگران هم اهمیت دارد. جوکر می خواست خوب باشد اما نه کسی بود که به قدر کافی جواب خوبی اش را بدهد و نه کسی بود که راه درست خوبی را به او یاد دهد و کمکش کند. با محبت همه چیز حل نمی شود، اما خیلی چیزها حل می شود.

ابتذال چند جانبه آهنگ های اخیر ساسی

  • علی کهن مو
  • چهارشنبه ۲۷ اسفند ۹۹
  • ۱۱:۰۴

در این مطلب گزیده هایی از مقالات و گفتارهای کارشناسان و اهل نظر درباره آهنگ اخیر ساسی مانکن در اختیار شما عزیزان قرار داده می شود. این گونه می توان دید جامع تری نسبت به این معضل پیدا کرد که لازمه یافتن راه حل است.

توضیح: آنچه در گیومه می آید گفته کارشناس است، به علاوه برخی اسامی خاص یا اصطلاحات. آنچه در کروشه می آید اضافه بنده است. و بقیه، متن روزنامه یا سایت است.

 

خبرآنلاین: پیروز ارجمند، آهنگساز و موسیقی شناس و مدرس دانشگاه

ساسان حیدری‌یافته ملقب به ساسی‌مانکن، جوان ۳۲ ساله اهوازی، چندی است که به تکاپو می‌اندازدمان. تکاپویی حاصل از این که کودکان و نوجوانان‌مان به فاصله کوتاهی پس از انتشار سه اثر از او در سه اسفند؛ «جنتلمن»، «دکتر» و حالا «تهران- توکیو» چنان ترانه‌اش را از بَر می‌شوند و کلیپش را موبه‌مو تقلید می‌کنند که وحشت‌زده می‌شویم و در برابر شنیدن کلماتی که بر زبان می‌آورند و تصاویری که می‌دانیم در ذهن‌شان ثبت شده است، بی‌پناهانی هستیم که ترس‌خورده به نظاره نشسته‌ایم.      

«اثر ساسی‌مانکن فاقد هرگونه ارزش هنری‌ست و حتی اثری سخیف و مبتذل است و بنابراین اساسا قابل بررسی از جنبه موسیقایی نیست.  آن‌چه می‌ماند حواشی ایجادشده با پخش ویدئوکلیپِ این اثر است.»

«برندسازی شخصی یا پرسنال‌برندینگ، روشی است که با آن، در ذهن مخاطب، تصویر و اعتبار و ارزشی خاص برای خودمان ایجاد می‌کنیم. فرآیندی که ساسی‌مانکن و امثالهم با پیگیری آن در طول چند سال، برای خود کاراکترسازی کرده‌ و به واسطه‌اش نفوذ قابل توجه‌ای در نسل نوجوان و جوان یافته‌اند.  پس این اتفاق یک‌شبه رخ نداده و حاصل پروسه‌ای حساب‌شده است.»

«ما ناچاریم کم‌کاری‌های خود را در مقاطع زمانی گوناگون بپذیریم و قبول کنیم که سیاست‌گذاران فرهنگی‌مان طی چهار دهه گذشته، اشتباهاتی در حوزه سیاست‌گذاری و مدیریت هنری کرده‌اند و آن این که مدل رفتاری‌شان موجب ایجاد گسستی عمیق بین اهالی فرهنگ و هنر و دولت‌ها شده است.»

«در کمبود آثاری درجه یک و فراگیر برای تمامی اهالی جامعه و معرفی آن‌ها از کانال‌های رسمی مثل صداوسیما، طبیعی‌ است که سبد فرهنگی خانواده‌ها با آثاری از تتلو و ساسی‌مانکن پُر شود. هم‌چنین فراموش نکنیم هنوز مشروعیت موسیقی مورد سوال است و برنامه‌ای جامع و رسمی برای مدیریت و توسعه این هنر وجود ندارد.»

«با احترام به دستور دادسرای ارشاد تهران یا هر نهاد نظارتی دیگری برای برخورد با تولید و پخش‌کنندگان این‌گونه آثار، معتقدم باید مدیران فرهنگی‌ای را هم که با روش مدیریتی غیرعلمی و بدون توجه به واقعیات جامعه و بی‌آینده‌نگری، به گونه‌ای عمل کرده‌اند که اکنون دستگاه‌های رسمی سهمی اندک در پُرکردن سبد موسیقی خانواده‌ها داشته باشند، احضار کنند. ما سال‌هاست تذکر داده‌ و اعتراض کرده‌ اما نتیجه‌ای نگرفته‌ایم»

ارجمند در پاسخ به این که اگر بپذیریم از دست‌دادن فرصت تربیت گوش موسیقایی کودکانمان است که در نوجوانانی به مخاطبان ساسی‌مانکن تبدیل‌شان کرده است، آیا همچنان فرصتی برای جبران هست، گفت: «به عقیده من دیر شده است. در عصر حاکمیت مجازی، دولت‌ها بخش مهمی از دامنه نفوذ خود را از دست داده‌اند و یکی از صدها نمونه‌اش، دیده‌شدن هزارباره ویدئوی اعتراض یک سرباز به رفتار نماینده مجلس بدون آن که نهادی رسمی نقشی در انتشار آن داشته باشد، بود.»

«به باور من با شیوه‌های سلبی مثل فیلترینگ نیست که مشکلات حل می‌شود و یکی از مهم‌ترین راه‌حل‌های موجود، جراحی پیکره سیاست‌گذاری فرهنگی همراه با آگاهی‌بخشی و ایجاد زیرساخت‌هاست. ساسی‌مانکن و تتلو نه نخستین بوده‌اند و نه آخرین و تنها راهکار ما در برابرشان جراحی‌ای است که انجامش در کنار دردناک‌بودن و احتمال خطر، نیاز به متخصص دارد. متخصصینی از حوزه موسیقی، جامعه‌شناسی و روانشناسی که نسخه‌ای درست برای سیاست‌گذاری در عرصه موسیقی تجویز کنند. مدیران دستگاه‌های موسیقی نیز باید از متخصصین این رشته باشند و با نگاهی عمل‌گرا، ضمن به رسمیت‌شناختن فضای مجازی، آگاهی‌بخشی کنند و همت‌شان را بر ایجاد زیرساخت‌هایی برای تولید آثار موسیقایی مناسب بگذارند»

  • ادامه مطلب
  • هویت سه وجهی ایرانی

    • علی کهن مو
    • يكشنبه ۲۶ بهمن ۹۹
    • ۱۷:۳۷

    سه وجه را برای هویت یک فرد ایرانی امروز در نظر می گیریم:

    ایرانیت: ایران یک تمدن بزرگ چند هزارساله دارد. ایران باستان فرمانروایی های عظیم و قدرتمند با قلمرو گسترده و مدیریت مناسب مانند هخامنشیان و ساسانیان و صفویان به خود دیده است. ایران دارای فرهنگ عالی بوده، دانشمندانی چون فارابی، ابن سینا و بیرونی و شاعرانی چون فردوسی، سعدی و حافظ و سیاستمدارانی مانند کورش، بزرگمهر و امیرکبیر در آن درخشیده اند. سازه های باشکوهی از جمله تخت جمشید بنا کرده و تاریخ پرفراز و نشیب با اندوخته تجارب بالا و ترکیبی از نژادها و قومیت های مختلف داشته که به هم پیوسته اند. ایران می تواند از این پتانسیل برای به اوج رساندن فرهنگ و تمدن خود استفاده کند. باید ایرانی دوباره به خود افتخار کند.

     

    اسلامیت: اسلام یک دین حقیقی با پشتوانه عقلانی است. این آیین می تواند معنویت و اخلاق را در فرد ایرانی زنده نگه دارد و ارتباط او را با عالم دیگر و خدای بزرگ به نحو مطلوب برقرار کند. برای مدیریت زندگی فردی، از جهت مادی و روحی و نیز سازماندهی جامعه می توان از رهنمودهای آن استفاده کرد. بشر نیازمند عرفان، معنا بخشیدن به زندگی و انگیزه های فرامادی است که اسلام در این باره بسیار غنی است. تمدن و فرهنگ ایرانی، بعد از اسلام بود که به اوج شکوفایی رسید و دانشمندان، ادیبان و هنرمندان بسیاری به خود دید. به علاوه ملت مسلمان با جمعیت بالای خود در صورت اتحاد قادر است سهم بزرگتری در اداره جهان امروز ایفا کند. دنیا را با آخرت بخواهیم و ماده را با معنا.

     

    تجدد: دنیای امروز دنیای علم و تکنولوژی پیشرفته است؛ علم و تکنولوژی ابزاری برای توسعه و پیشرفت است که شایسته است از آن به خوبی استفاده شود. همین طور سیاست و اجتماع باید رنگ مدرن به خود بگیرد و از تنگناهای سنتی بیرون بیاید. دنیای غرب پیشتاز این عرصه است. برای آزادی، رفاه و مدارا می توانیم از اندیشه نوین جهان بهره بگیریم و از قافله بشری عقب نمانیم. دموکراسی، حقوق بشر، دانشگاه های به روز و آزمایشگاه های پیشرفته، اقتصاد نوین، صنایع مدرن، پزشکی جدید و فناوری های اطلاعات و ارتباطات همه و همه رهاوردهای این عرصه اند.

     

    به نظر می رسد هر کس که به صورت افراطی به یکی از این وجوه توجه کند و غیر آن را کوچک یا مضر بشمارد، به نحوی دارد پاره ای از هویت ایرانی را از او جدا می کند؛ و این اقدامی نابهنجار و موجب تفرقه و تضاد است و آینده ایران را به خطر می اندازد. خواه ناخواه، جامعه امروزین ایران هر سه تفکر را دارا است. هم کسانی که به ایرانی بودن خود افتخار کنند زیاد اند، هم مسلمانان در اکثریت اند وهم بسیاری افراد دنیای جدید را به دنیای قدیم و سنن کهن ترجیح می دهند.

    البته هر یک از این بخش های هویتی عوارض خاص خود را دارد. گروهی ادعا می کنند که نمی توان این آلودگی ها را از اصل مطلوب جدا کرد؛ مثلاً اگر تجدد را بخواهیم، مضراتش را نیز باید تحمل کنیم و این ها هر کدام مجموعه ای نسبتاً تجزیه ناپذیر اند. اما گروهی دیگر که نویسنده حقیر نیز از آنها است اعتقاد دارند که می توان هر یک را پالایش کرد، خوبی ها را گرفت و بدی ها را پس زد. منتها فکر باز و پذیرا می خواهد و اندکی  کاستن از خودخواهی و از مطلق اندیشی!

     

    این بحثی گسترده است و اگر فرصتی باشد ادامه دارد. سه وجه نام برده برگرفته از مقاله ای از دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن است اما شرح و بسط و نظرات مرقوم نویسنده است.

     

    گفت و گوی خوب

    • علی کهن مو
    • شنبه ۲۲ آذر ۹۹
    • ۲۱:۳۸

    جمله مشهوری در علوم انسانی هست به این عبارت که انسان موجودی اجتماعی است. امروزه ما اجتماعی تر شده ایم؛ چون ارتباطات و تعاملات آشکار و پنهان ما بسیار گسترش یافته است. یعنی انسان بیش از پیش در اجتماع تأثیر می پذیرد و تأثیر می گذارد.

    از زمان پیدایش بشر روی زمین تا کنون تحولات شگرفی در شیوه و میزان ارتباط ما رخ داده است. 2000 سال پیش خیلی بعید و دشوار بود که دو نفر معمولی از دو شهر دور با هم هر گونه ارتباطی برقرار کنند. مسیر دراز بود و ناهموار و امکانات طی طریق اندک. از حدود 200 سال پیش وسایلی اختراع شد که به تدریج توانست ارتباطات را راحت تر و سریع تر کند. و بیش از 20 سال است که ما با انواع گوشی های همراه و شبکه اینترنت جهانی و ... میتوانیم در هر لحظه ای که مایل باشیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم.

    ارتباط انواعی دارد. یکی از شیوه های عمده ارتباط گفت و گو است. صورت های گفت و گو طی زمان تغییر کرده و بین تمدن ها و فرهنگ های گوناگون نیز مختلف است؛ هر یک زبان متفاوت، علائم بدنی و ژست های متفاوت، و آداب و رسوم نوشته و نانوشته متفاوتی دارند.

     

    گفت و گو

     

    اما گفت و گو اصولی دارد که زمان و مکان نمی شناسد. هر وقت دو یا چند نفر بخواهند با هم به تبادل نظر بپردازند، شایسته است اصولی رعایت کنند تا هم اطلاعات و آرا به خوبی منتقل شود، هم ادب و احترام مخاطب و جمع حفظ شود و هم نتیجه مطلوبی به دست آید.

    اصول گفت و گوی خوب را روان شناسان، جامعه شناسان، علمای اخلاق و فلاسفه در دامنه تاریخ تا کنون بیان کرده اند و چنین اصولی با توضیحات مفصل در اختیار ما قرار دارد. دین و ادبیات ما در این حوزه فوق العاده غنی است. اما در این مطلب، قرار است یک اصل را عرضه کنیم و ذیل آن نکاتی ارائه دهیم.

  • ادامه مطلب
  • این همه گفتند. چه شد؟

    • علی کهن مو
    • شنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۹
    • ۱۶:۱۱

    احتمالاً مضمون این سوال برای شما آشنا به نظر می رسد. خیلی افراد در مواجهه با کسانی که می خواهند فرد یا گروه یا جامعه ای را پیشنهادی دهند، توصیه ای کنند یا از منظر الهی هدایت نمایند، چنین از او می پرسند. در واقع این سوال یعنی «این بار هم فایده ندارد»؛ منظورشان شاید این است که «آنها اصلاح نشده اند و با حرف شما هم نمی شوند» یا «تفاوت شما با بقیه که این توصیه ها را کردند چیست؟ آنها حتی افراد بزرگتر و با احترام بیشتری بودند و نتیجه نگرفتند. شما فکر می کنید کی هستید؟».

    این افراد دلایلی برای خود دارند. از تاریخ نزدیک یا دور مثال می آورند که چنین بزرگی، چنین نویسنده ای، چنین متخصصی این سخن را گفت اما در گوش کسی اثر نکرد. یا در حالتی ملایم تر، افراد معدودی به او گوش دادند. یا گاه با مثالی گسترده تر توضیح می دهند که این همه متفکر یا کارشناس این موضوع را برای مردم و برای اطرافیانشان گفتند اما بقیه نفهمیدند یا عمل نکردند. آیا مسئله حل شد؟ خیر! تا بوده همین بوده!

     

    توصیه خیرخواهانه

     

    تقریباً در همه این موارد استدلال به این صورت است: چون تا کنون با سخنان و اقدامات گذشته، نتیجه مطلوب حاصل نشده از این به بعد و با گفته یا رفتار شما هم نتیجه دلخواهی گرفته نمی شود و وضع همین طور می ماند. پس نباید خود را به زحمت انداخت و احیاناً سرزنش یا تحقیر دیگران را به خود خرید! البته گاهی هم نیازی به استدلال نمی بینند و به «بی خیال» یا «دنبال کار خودت باش» گفتن بسنده می کنند.

    از نظر نویسنده، چند نکته درباره این قضیه وجود دارد که در ادامه می خوانیم:

  • ادامه مطلب